باغ بهشت وحی را نخل به خون کشیده ام
بار ملال می برد سرو قد خمیده ام
شهر مدینه می زند ناله به پای ناله ام
خاک حجاز می خورد خون ز سرشک دیده ام
با همه کرده ام وفا از همه دیده ام جفا
با همه بوده آشنا از همه دل بریده ام
تیشۀ فتنۀ خزان ، خورد به پهلویم کز آن
شاخه شکست و شد جدا میوۀ نا رسیده ام
راز دل مدینه ام چاه علی ست سینه ام
از لب خود به هر نفس نالۀ او شنیده ام
تا ببرم بدوش خود بار بلای دوست را
منّت تازیانه را بر دل و جان خریده ام
درد کشد به بسترم باز به فکر حیدرم
گشته علی علی علی هر چه نفس کشیده ام
دهر ، محیط غربتم ملک وجود تربتم
زیر گِلم مجو که در باغ دل آرمیده ام
نقش زمین شدم ولی در ره یاری علی
اشک فشان ستاده ام ناله کنان دویده ام
http://eslamdl.loxblog.com
(میثم) بی قرار را خستۀ داغدار را
اشک به دیده داده ام خون به دل آفریده ام
غلامرضا سازگار (میثم)
:: موضوعات مرتبط:
اشعار حضرت زهرا (س) ,
,
:: برچسبها:
اشعار حضرت فاطمه زهرا (س) ,
اشعار شهادت حضرت زهرا (س) ,
اشعار غلامرضا سازگار (میثم) ,